هر چه به گرد خویشتن مینگرم در این چمن آینه ضمیر من جز تو نمی دهد نشان

ساخت وبلاگ

 نامدگان و رفتگان  از دو کرانه ی زمان
 سوی تو می دوند، هان ای تو همیشه در میان
 در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
 گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
 ای گل بوستان سرا از پس پرده ها درآ
 بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
 ای که نهان نشسته ای باغ درون هسته ای
 هسته فروشکسته ای کاین همه باغ شد روان
مست نیاز من شدی، پرده ی ناز پس زدی
از دل خود بر آمدی، آمدن تو شد جهان
آه که می زند برون، از سر و سینه موج خون
 من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم ؟
 کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
 پیش تو، جامه در برم نعره زند که بر درم
 آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان

یک سبد شعر و غزل ...
ما را در سایت یک سبد شعر و غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abasket-of-lyrica بازدید : 302 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 4:24