بگذشت و نگه نکرد با من در پای کشان، ز کبر دامن
دو نرگس مست نیم خوابش در پیش و به حسرت از قفا من
ای قبلهٔ دوستان مشتاق گر با همه آن کنی که با من
بسیار کسان که جان شیرین در پای تو ریزد اولا من
گفتم که شکایتی بخوانم از دست تو پیش پادشا من
کاین سخت دلی و سست مهری جرم از طرف تو بود یا من؟
دیدم که نه شرط مهربانیست گر بانگ برآرم از جفا من
گر سر برود فدای پایت دست از تو نمیکنم رها من
جز وصل توام حرام بادا حاجت که بخواهم از خدا من
گویندم ازو نظر بپرهیز پرهیز ندانم از قضا من
هرگز نشنیدهای که یاری بی یار صبور بود تا من
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم
* بشنوید
یک سبد شعر و غزل ...برچسب : نویسنده : abasket-of-lyrica بازدید : 192