انکار!

ساخت وبلاگ

یک سبد شعر و غزل

...یادمان باشد کاری نکنیم که به قانون زمین بر بخورد

انکار!
باید برم مطالعه کنم کتاب های روانشناسی را ورق بزنم و در گوگل سرچ کنم مرض انکار!
مدتهاست که دیگر نسبت به اخبار و حوادثی که اطرافم در جریان است حالت انکار را پیدا کرده ام می گویند فلانی مرده است لحظه ایی فکر می کنم و خوب بعدش عمیقا حس میکنم که نه حتمانمرده است و خبر دروغ است بعد فلانی را کفن و دفن میکنند تمام مدت ایستاده ام و نگاه کردم و مدام فکر کردم که نه حتما شخص دیگری زیر آن پارچه ی سفید خوابیده، به مرگ فکر کردم که تا امروز کسی کنارت بوده که از امروز به بعد نیست به همین سادگی و بعد انکار پشت انکار که نه حتما فلانی زنده است و روزهای جدیدی را بااو تجربه میکنی.می گویند پلاسکو وتوی دلم می گویم همه اش شو آف واقعیست انکار پشت انکار،امکان ندارد چنین اتفاقی بیفتد و آدم‌ها نگاه کنند!نه!همه اش همین برنامه ساختگی تلویزیون است واساساً ازعمق ماجرا چیزی نصیبم نمی شود.تا نیمه شب آنلاین، می‌گوید هم اتاقی اش در خواب حرف میزند یکریز می خندیم و شکل ایموجیی می‌شویم که از فرط خنده اشک می ریزد صبح با چشم‌های اشک‌آلود وارد کلاس می شود و می گوید پدر هم اتاقی اش فوت شده و من عمیقاحس میکنم که نه این اتفاق نیفتاده ودر فکر هم اتاقی اش می روم که از امروز روزهای بی پدری را تجربه میکند بعد عکس پدرش را نشان می دهد و می گویم ٬جوون٬ بود اما همچنان که به چشمهاش خیره ام فکر می‌کنم که نه حتمااین آدم مثل هر روز سر کار می‌رود غذا می‌خورد و با همه گرفتاری های فکری اش حواسش هست به دخترش زنگ بزند و حالش را بپرسد.سر کلاس استاد از ترامپ می گوید از اینکه چقدر از او میترسد از این که می‌تواند بلاهای بسیاری سرمان بیاورد توی دلم حس می کنم که نه هیچ اتفاقی نمی‌افتد ومحض خالی نبودن عریضه دارد نطق می کند و ذهن بچه های مردم را به بازی می‌گیرد.دم در خانه زن همسایه را میبینم که دوباره صورتش کبود و باد کرده است می گوید از دست شوهرش عاصی شده و دیشب دعوای مفصلی کرده اند کبودی زیر چشمش را میبینم و باز فکر می‌کنم که نه حتما دروغ است و دیشب با یک بوسه به خواب شیرین فرو رفته می گویند مرگ می‌گویم نه می‌گویند آدم کشی قتل خیانت تجاوز
دزدی، نه !انکار پشت انکار در خیال خود آرمان شهری را تصور کرده ام که همه چیز در صلح آرامش است هیچ اتفاق بدی در هیچ جای آن نیافتاده و این خیال باطل را راهی روزمرگی هام کرده ام بدون باور هیچ اتفاق ناخوشایندی!
باید برم مطالعه کنم کتاب های روانشناسی را ورق بزنم و در گوگل سرچ کنم مرض انکار!
دیوانه شدم؟

نوشته شده در ۱۳۹۵/۱۲/۰۴ توسط غزل|


یک سبد شعر و غزل ...
ما را در سایت یک سبد شعر و غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abasket-of-lyrica بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 1:02