ای دل نه هزار عهد کردی کاندر طلب هوا نگردی؟
کس را چه گنه تو خویشتن را بر تیغ زدی و زخم خوردی
دیدی که چگونه حاصل آمد از دعوی عشق روی زردی؟
یا دل بنهی به جور و بیداد یا قصهٔ عشق درنوردی
ای سیم تن سیاه گیسو کز فکر سرم سپید کردی
بسیار سیه، سپید کردست دوران سپهر لاجوردی
صلحست میان کفر و اسلام با ما تو هنوز در نبردی
سر بیش گران مکن، که کردیم اقرار به بندگی و خردی
با درد توام خوشست ازیراک هم دردی و هم دوای دردی
گفتی که صبور باش، هیهات دل موضع صبر بود و بردی
هم چاره تحملست و تسلیم ورنه به کدام جهد و مردی
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم
یک سبد شعر و غزل ...برچسب : نویسنده : abasket-of-lyrica بازدید : 192