چیزی که از تجربه این چند سال زندگی مستقلم یاد گرفتم این بوده که هیچوقت به هیچکدوم از وسیلههایی که میخرم دل نبندم وگرنه زودتر از همیشه از دستش میدم و این موضوع بارها بهم ثابت شده.
یادمه دو سال پیش ۴تا لیوان خریدم که هم گرون بود هم خیلی خوشگل اما بیشتر از خوشگلیش گرون بود واقعا و مدام فکر میکردم اگه بشکنه حتما غصه میخورم، شب اول اومدم شستمش و گذاشتمش توی آبکش بالای سینک و رفتم، به حول و قوهی الهی معجزه شده و تالاپ همون یه دونه افتاد زمین و خورد شد!
دیدم خب عالیه با غصهی این یکی کنار بیام قطعا اضطراب سه تای باقی مونده رهام نمیکنه و فرداش رفتم عوضشون کردم با وسیله ای که کمتر دوستش داشتم.
ادامهی ماجرا اینکه ۶عدد جا ادویهای داشتم که عاشقشون بودم :/ یعنی نه تنها هر روز که بیدار میشدم به عشقاونا میرفتم تو آشپزخونه بلکه هربارم میدیدمشون قربون صدقشون میرفتم و امروز در حالی که شل دست ترین ادم کره زمین بودم چندتا شیشه از دستم افتاد که همشون سالم در رفتن به جز اون مرحوم نازنین :/
نتیجه اینکه خودم قبلا تو عرایضم گفته بودم هیچوقت عمیق به هیچی دل نبند مرسی که شما دیگه تکرارش نمیکنید.
یک سبد شعر و غزل ...برچسب : نویسنده : abasket-of-lyrica بازدید : 80