بیست و یک سالگی!

ساخت وبلاگ
تمام مدت فکر کرده بودم که باید از کجا بنویسم و چه بگویم

دلم  پر بود

از روز های بیست سالگی که گاهی بلند بلند خندیده بودم و روزهایی را که های های گریه کرده بودم.

دلتنگ بودم اما میخواستم که خوشحال باشم و انرژی ببخشم

گاهی فکر میکنم جابجایی من بخاطر دانشگاه فقط وسیله بود تا به این بُعد از وجودم  پی ببرم

 تمام زندگی ام بخاطرش تغییر کرده بود اما خودش  چه؟ با سرعت و بیصدا در حال گذر بود! انگار نه انگار که مسبب همه ی این حالات درونی ام او بوده! گستاخ ِ بی ادب!

دلم برای شازی بصورت عجیبی تنگ شده و این روز ها نبودش در خانه به شدت حس میشود 

حالا مامان نشسته است و بینابین یکی زیر،یکی رویی که میبافد ذوق تبلت جدیدش را میکند و زیر لب با

گوگوش زمزمه میکند ، میدانم درونش آشوب است ،میدانم این روزها حال دلش خوب نیست اما در آغاز لحظه

های بیست و یک سالگی، تمام انرژی های مثبت دنیا را برای سلامتی عمو مرتضای عزیز و مهربانم ، مامان و

بابای زحمت کشم و  خوشحالیِ خاله سرور نازنینم فوت میکنم ، شمع ها خاموش میشوند و روزهای جدید  را با

امیدواری به پایان همه ی غصه ها شروع میکنم.

 

یک سبد شعر و غزل ...
ما را در سایت یک سبد شعر و غزل دنبال می کنید

برچسب : بیست و یک سالگی,من بیست و یک سالگی,سن بیست و یک سالگی,عکس کیک تولد بیست و یک سالگی, نویسنده : abasket-of-lyrica بازدید : 385 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 14:20